از عجایب روزگار این که شما رشته ات آمار باشه اما باید از هزار و یک چیز دیگه سر در بیاری. اگر تو زمینه اقتصادی فعالیت می کنی باید با مفاهیم اقتصادی مثل ضریب جینی، دهک، انواع نرخ تورم ها، روش قیمت گذاری بورس و ... آشنا باشی.

اگر در زمینه علوم اجتماعی و روانشناسی باشی هم همین طور و در هر زمینه ای که فعالیت می کنید این موضوع وجود داره. اما موضوع زمانی جالب می شه که شما (به خاطر ماهیت رشته آمار) در چند زمینه مختلف کار می کنید. یعنی مثلاً هم در زمینه پزشکی و هم در زمینه علوم اجتماعی و هم در زمینه اقتصادی (وضعیتی که من متاسفانه به اون دچار شدم) اون وقت که احساس می کنی که ... واقعاً احساسش قابلیت بیان شدن و نداره چون شبیه به هیچ احساسی نیست.

اما مقدمه!  بالا رو برای این گفتم که بگم واقعاً رشته جالبی داریم. درسته که ممکنه شما به عنوان یک آماردان مجبور باشید با مفاهیم مختلفی آشنا بشید اما در عوض اطلاعات جالبی به دست می یارید.

به عنوان مثال در همین یک ماه اخیر من کلی اطلاعات در مورد روانشناسی روابط زناشویی یاد گرفتم. یاد گرفتم که چه عواملی بر روی اون تاثیر می ذاره و چه راه کارهایی برای بهبود اون وجود داره. این کار فقط به واسطه همکار طرح بودن تو دو تا پایان نامه روانشناسی اتفاق افتاد. تازه نکته جالبش این که اطلاعاتی که از توی این پایان نامه ها به دست می یاد همه بر اساس واقعیات جامعه است و با روش های علمی بررسی شده و قطعاً از صحت بالای برخوردار است.

من می تونم به جرات بگم رشته ما هم به درد دنیا و هم به درد آخرتمون می خوره. جدی می گم، روش یکم فکر کنید!